کتاب صوتی-سنگریزههای بدون اسم

کتاب صوتی-سنگریزههای بدون اسم؛ با صدای نینا هرندیزاده مروج ادبیات کودک و نوجوان [audio mp3="http://hlpr.ir/wp-content/uploads/2025/11/سنگریزه.mp3"][/audio]
کتاب صوتی-ماهی سیاه کوچولو

با صدای سمیرا میهنخواه, قصهگو و مروج ادبیات کودک و نوجوان [audio mp3="http://hlpr.ir/wp-content/uploads/2025/11/ماهی-سیاه.mp3"][/audio]
کتاب-صوتی-جهان مال من است

با صدای ایوب موحدیپور بنیانگذار خانه کتابدار [audio mp3="http://hlpr.ir/wp-content/uploads/2025/11/این-جهان.mp3"][/audio]
قصه های ترویج
معرفى كتاب نوشتن مانند بزرگان
معرفى كتاب نوشتن مانند بزرگان (جلد اول)، نویسنده: ویلیام کین، ترجمه: کاوه فولادینسب، مریم کهنسال نودهی، انتشارات چشمه: يکی از رازهای کار ملویل این بود که هرگونه نگرانیای را در قبال آنچه ممکن بود دیگران دربارهی کارش فکر کنند و نقدهایی که ممکن بود به نوشتههایش داشته باشند، کنار میگذاشت.
دو چیزی که مسیر او را هموار کرد، یکی گوشهگیری بود و دیگری ساعتهای کاری منظم.
ویلیام کین، نویسندهی این کتاب، یکی از اساتید برجستهی انگلیسی در دانشگاه شهر نیویورک و مدرسهی عالی بوستون است. نوشتن مانند بزرگان ِ او در ۲۰۰۹ توسط رایترز دایجست بوکز منتشر شده و به دانشجویان زیادی کمک کرده تا خلاقیت داستانی و کیفیت نثرشان را ارتقا دهند.
در این کتاب، ولیلیام کین-نه با رفتن به هزارتوی بحثهای نظری، بلکه با شیوهای جذاب و مبتنی بر نمونههای موردی- سراغ روش “همانندسازی” رفته و با بررسی و تحلیل شیوهی روایت، سبک و فنون بلاغی بیست و یک نویسندهی بزرگ تاریخ ادبیات جدید، به خواننده کمک میکند تا شناخت خودش را از ساختار داستانی عمیقتر کند.
شما نمیتوانید از هیچ به نویسندهای معرکه تبدیل شوید. پیش از آنکه پالتوتان را ازتن دربیاورید و مثل فرد استیر میان صفحهها مشغول رقص و پایکوبی شوید، سابقهای لازم است؛ یکجور درک ساختاری، یکجور پایهی فنی، و نوعی فهم اساسی از امکانات زبان.
هدف نهایی این کتاب این نیست که شما را به نمونهای مشابه این نویسندهها تبدیل کند، بلکه میخواهد شما را با اسرار و رموز آنها آشنا کند تا بتوانید با اعتماد به نفس، سبک و صدای منحصر به فرد خودتان ابراز کنید. زیرا وقتی یک بار برای مسلط شدن بر ابزار کارتان از فن همانندسازی استفاده کنید – همان چیزی که در صفحههای این کتاب برای شما تنظیم شده – صدای درونتان به شکلی تکوین خواهد یافت که بدون چنین شالودهی حیاتیای هرگز نمیتوانست.
در جلد اول نوشتن مانند بالزاک، دیکنز، هرمان ملویل، داستایوفسکی، کنوت هامسون، ادیت وارتون، سامرست موام، ادگاررایس باروز، فرانتس کافکا، دی.اچ.لارنس، و ویلیام فاکنر را خواهید خواند.
داستایوفسکی،
یک کار را بهتر از هر نویسندهی دیگری انجام میدهد. او خوانندههایش را در جهان تخیلی زنده و قدرتمندی فرو میبرد که احساسات غالب آن حقارت و شرم هستند و شخصیتهای داستانی به خاطر احساساتشان دچار آشفتگی و سردرگمی میشوند. “ترفند روایی او این است که خوانندههایش را وادار میکند تمامقد در تجربهی شرم سهیم شوند” همانطور که خواهیم دید، کمال فنیای که به او اجازه داده این کار را انجام دهد، میتواند شما را هم توانمند کند که با تمرکز روی هر حسی – و نه صرفا شرم و خیانت – صحنههای قدرتمندی را خلق کنید.
بالزاک،
نویسندهی خامدستی بود. جملههایش نامناسب بودند، عبارتبندیهایش نچسب و سبکش ناشیانه، و با وجود این بسیار موفق بود. چهطور میتوانیم این مساله را توضیح دهیم؟
هامسون،
یاد میدهد چگونه بی آنکه گرفتار سنت ادبی پیش پاافتادهی “خصلت غالب” شوید، داستان بنویسید. “شخصیتهای داستانهای او همیشه(لزوما) طبق ویژگیهای شخصیتیشان رفتار نمیکنند.” شکستن پوستهها شاید کار مخاطره آمیزی باشد، اما همهی نویسندههای بزرگ دست به کارهای مخاطرهآمیز میزنند و هدفهایی فراتر از معیارها و ضوابط موجود را نشانه میگیرند.
سامرست موام،
هروقت احساس کردید نوشتهتان پر زرق و برق و تزیینی شده، باید موام بخوانید. جورج اورول گفته است ” فکر میکنم هیچ نویسندهی مدرنی به اندازهی سامرست موام روی من تاثیر نگذاشته باشد، نویسندهای که قدرت داستان گوییِ مستقیم و بدون حواشی و زوایدش را ستایش میکنم”. آثار موام از نظر سبک اصلا پیچیده نیستند، به همین دلیل او را یکی از اولین اساتید سادهنویسی نامیدهاند.
رایس باروز،
مردی که تارزان را خلق کرده، کار خودش را بیش از هرچیز سرگرم کردن دیگران میدانسته، اما رایس بارز خیلی بزرگتر از این حرفاست. او استادکاری ماهر بود که قدرت داستان گوییاش جهان را مسحور کرد. مهارت او در سرعت و ضرباهنگ، کشمکش داستانی و ماجراهای عاشقانه هنوز هم برای نویسندههای معاصری که میخواهند زندگی و هیجان را به آفریدههای ادبیشان وارد کنند، پر از آموزههای مهم است.
کافکا،
آنقدر غیر عادی است که خیلیها اعتقاد دارند هیچچیز نمیشود از او یاد گرفت. اما (همین) غرابت او شاید بزرگترین نکتهی مثبتش باشد، زیرا چیزهایی وجود دارد که فقط او میتواند آموزش بدهد. به رغم عجیبوغریب بودن کافکا، این فصل به احتمال خیلی زیاد مهمترین فصل این کتاب خواهد بود.
فاکنر،
مدتی در دفتر پست کار میکرد، اما در قبال مسیولیتهای کاریاش چندان حواسجمع نبود. در عوض ” در اتاق پشتی دفتر پست روی یک صندلی گهوارهای که بازوی نوشتن داشت، مینشست و بیوقفه مینوشت … او هیچ توجهی به مشتریها نمیکرد. آنها مجبور بودند با یک سکه روی پیشخان بکوبند تا توجهش را به خودشان جلب کنند، و در نهایت او با اکراه بلند میشد تا کارشان را راه بیندازد”
تمرکز کلید انجام کار است.


نظرات شما