معرفى كتاب فلسفه براي كودكان و نوجوانان

معرفى كتاب فلسفه برای کودکان و نوجوانان "چشم‌اندازهای جهانی" ، ویراسته : سعید ناجی، رسنانی هاشم، ترجمه: حمیدرضا محمدی، نشر نی: مقالاتی که بنیانگذاران و پیشگامان برنامه‌ی "فلسفه برای کودکان" در سطح جهان نوشته‌اند، در این کتاب به صورت گفتگو و مصاحبه آماده شده است. 

بخش اول کتاب به خاستگاه این جنبش و بنیان‌های فلسفی و نظری آن می‌پردازد.

بخش دوم کاربردهای تخصصی دیالوگ فلسفی در آموزش فلسفه، اخلاق، فلسفه اخلاق و علوم را بررسی می‌کند.

بخش سوم به موضوعات نظری، مانند اهداف این روش با نظر به جست‌جوی حقیقت و معنا، و بحث درباره رمان‌ها یا داستان‌های کوتاه و ویژگی‌های‌شان می‌پردازد. 

بخش چهارم نحوه ‌ی اجرای این برنامه در سطح جهان را توضیح می‌دهد. و به تفاوت‌های فرهنگ، شیوه‌های حلقه‌ی کندوکاو و ضرورت جرح و تعدیل برنامه به جهت سازگاری با مسائل محلی می‌پردازد. 

بیست و یک مصاحبه شونده‌ی این مجموعه از ۱۲ کشور مختلف در شش قاره دنیا هستند. 

قصه های ترویج

معرفى كتاب بابابزرگ سبيل موكتى

معرفى كتاب بابابزرگ سبيل موكتى

معرفى كتاب بابا بزرگ سبيل موكتي ، نويسنده: علي اصغر سيدآبادي ، ناشر: افق، گروه سني: ١٠ تا ١٤ سال : “بابا بزرگ سبیل موکتی” داستانی خیالی با درون مایه ی طنز است. در این کتاب بزرگ شدن سبيل بابابزرگ را از زبان نوه اش مي خوانيم .او این داستان را به پيشنهاد خاله شهرزاد نوشته است. 

سبيل بابابزرگ از اول هم بزرگ بود، اما وقتي خبرنگاران تلويزيون و روزنامه ها از سبيل او گزارش تهيه كرده اند، سبيل با سرعت زيادي رشد مي كند. با اين سبيل غول پيكر، زندگي بابابزرگ به قدري سخت شده كه ديگر نمي تواند به راحتی در خيابان راه برود. به سختی می تواند وارد خانه شود و دیگر نمی تواند راحت بخوابد. 

بابابزرگ راهي جز كوتاه كردن سبيل ندارد ، اما نوه اش نقشه ي بهتري دارد و در اين راه با دوستانش همراه مي شود…

زنگ تفريح همه چيز را به كيوي گفتم. بزرگ شدن سبيل بابابزرگم را و بعد ماجراي مدرسه را و بعد ماجراي دفتر را، بعدش هم نقشه ام را گفتم. 

اولش ترسيد. 

بعدش گفت: “پدرمون رو در مي آرن!” 

بعدش من هركاري كردم، قبول نمي كرد. يك دفعه گفتم: “ببين كيوي، الان من در يك برهه حساس هستم!”

كيوي گفت: “برهه حساس يعني چي؟”

گفتم: “برهه حساس يعني اين كه هر كاري بكنم، كسي كاري ندارد.” 

كيوي گفت: “چه خوبه اين برهه حساس! ولي من كه برهه حساس ندارم!” 

گفتم: “اگه با من بياي، تو هم توي برهه حساس من مي آي!” 

كيوي گفت: “مطمئني؟”

من گفتم: “خودم اين برهه ي حساس رو صد بار از بابابزرگم شنيدم!” بعدش هم كيوي قبول كرد و با من به برهه ي حساس وارد شد.

اخبار مرتبط

نظرات شما

دیدگاهتان را بنویسید

در خبرنامه ما عضو شوید :
Loading