کتاب صوتی-سنگریزههای بدون اسم

کتاب صوتی-سنگریزههای بدون اسم؛ با صدای نینا هرندیزاده مروج ادبیات کودک و نوجوان [audio mp3="http://hlpr.ir/wp-content/uploads/2025/11/سنگریزه.mp3"][/audio]
کتاب صوتی-ماهی سیاه کوچولو

با صدای سمیرا میهنخواه, قصهگو و مروج ادبیات کودک و نوجوان [audio mp3="http://hlpr.ir/wp-content/uploads/2025/11/ماهی-سیاه.mp3"][/audio]
کتاب-صوتی-جهان مال من است

با صدای ایوب موحدیپور بنیانگذار خانه کتابدار [audio mp3="http://hlpr.ir/wp-content/uploads/2025/11/این-جهان.mp3"][/audio]
قصه های ترویج
بورد “من زمانی شاد هستم که…”
خانه کتابدار کودک و نوجوان در نظر دارد، هر ماه با طرح یک سوال روی بورد خانه کتابدار، تعامل بیشتری با مخاطبان و اعضای خود ایجاد کند. با این کار می توانیم به یک موضوع از پنجره های مختلف نگاهی بیندازیم. اولین سوال خرداد ماه مطرح شد، با این عنوان:

“من زمانی شاد هستم که…”
“تفریح با دوستانم کنم
وقتی با همسرم گپ می زنم
یاد می گیرم- پیشرفت می کنم
همسرم باشه و دخترم کنارم باشه
کار خوبی پیدا کنم
یاد نعمت های بزرگ زندگیم می افتم.
کتاب می خوانم
به همسرم نگاه می کنم و عشق را در چشمانش می بینم
برم شمال
در جاده باشم
پارک می روم
با دوستان به مسافرت بروم-آشپزی کنم
پاستا می خورم
کودک خردسالی را می بینم
روز تولدم هست
در پارک بازی می کنم

یک هنر جدید یاد می گیرم و به داشته هایم می افزایم
پول داشته باشم
در مسافرتم
موسیقی گوش می کنم
با دوستانم تفریح می کنم
مسافرت
با دوستم بیرون به پارک می روم
فرزندان سرزمینم شاد باشند
پسرم شغل مناسبی داشته باشد
یه وسیله جدید با ابزار های خونه مون درست می کنم
ps4 بازی می کنم و وقتی در پارک هستم
کنار کسی که دوستش دارم باشم
در طبیعت باشم”
روایتی از یکی از همکاران خانه کتابدار:
ماجراهای با مزه و قشنگی که در کنار این برد تجربه کردم و خیلی دوست داشتم: مادری که از شادی فرزندش تعجب میکرد و یا خنده اش میگرفت و به فکر فرو میرفت که چرا تا این زمان به این موضوع فکر نکرده یا از فرزندش نپرسیده چه چیزی خوشحالش میکند…دوستانی که ذوق زده میشدند وقتی میفهمیدند دوستانشان راچه چیزی خوشحال میکند و چقدر خوشحال کردن دوستانشان کاره ساده ای بوده و آنها بی خبر بودند و در پسِ ذهنشان نقشه میکشدند که بزودی انها را خوشحال کنند….گاهی کسی هر چقدر میگشت شادیش را پیدا نمیکرد و با نگاه کردن به شادی های روی برد پی میبرد که چه قدر میشود ساده اما زیبا خوشحال بود و امیدوار تر از همیشه زندگی کرد…به نظر من این برد، بردِ شمردن نعمت های زندگی بود…


نظرات شما