کتاب صوتی-سنگریزههای بدون اسم

کتاب صوتی-سنگریزههای بدون اسم؛ با صدای نینا هرندیزاده مروج ادبیات کودک و نوجوان [audio mp3="http://hlpr.ir/wp-content/uploads/2025/11/سنگریزه.mp3"][/audio]
کتاب صوتی-ماهی سیاه کوچولو

با صدای سمیرا میهنخواه, قصهگو و مروج ادبیات کودک و نوجوان [audio mp3="http://hlpr.ir/wp-content/uploads/2025/11/ماهی-سیاه.mp3"][/audio]
کتاب-صوتی-جهان مال من است

با صدای ایوب موحدیپور بنیانگذار خانه کتابدار [audio mp3="http://hlpr.ir/wp-content/uploads/2025/11/این-جهان.mp3"][/audio]
قصه های ترویج
روایتی از دورهمی مادران خانه
تعدادی از دوستان اعضاء کتابخانه خانواده، با حضور ندا موحدیپور دورهم جمع میشوند، زندگینامه میخوانند و درباره آن گفتوگو میکنند.
نوشته “مرضیه رفیعی شیشوان” از نشست دیروز این دوستان را باهم میخوانیم:
سلام
جای همه اونهایی که دوست داشتن تو دورهمی باشند،
در دل ما سبز
خواستم یه چکیدهای از گفتگوی امروزمون رو بنویسم
یه کتاب کودک روی میز پایین جا مونده بود و یکی از دوستامون خواستن که نازنین جان زحمت بکشه و این کتاب رو ببره بالا و تحویل کتابدار بده، نازنین پرسید که جا مونده یا باید پس بدم یعنی امانت بوده؟
ما کلی ذوق کردیم که نازنین ۶ ساله چطور این مفهوم تحویل کتاب در دست امانت و مراحل کارش رو تشخیص میده 🙂 مادر نازنین گفتند که نازنین خیلی دوست داره کتابدار بشه …
و از این جا بود که گفتگوی ما شروع شد راجع به نحوه رفتار از کتابداران تا فروشندهها و غیره و غیره
راجع به بیانگیزگی و بیحوصلگی برخی افراد که یکی از علتهاش میتونست تحمیل انبوهی از اطلاعات غیر قابل استفاده و اخبار گوناگون فضای مجازی … باشه
از اینجا به حریم شخصی و کنترل خودمون در برابر حجم وسیع اطلاعات عرضه شده و… رسیدیم
گفتگوی جالبی بود
بعد از آشنایی با کانال موفقیت های کوچک ایرانیان به این فکر افتادیم که چطوری میتونیم از یه ابزار اطلاعرسانی بابت کارهای امید بخش و روحیه ده استفاده کنیم و این فکر رو ته ذهنمون نگه داشتیم.
جلد ۵ کتاب تاریخ ادبیات کودکان ایران که مربوط میشد به سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۴۰ معرفی شد. اول از نوع این کتاب برامون گفتن که گردآوری مستند تاریخچه و گذشته ادبیات و داستانها و آنچه مربوط میشه به ادبیات کودک بود.
قسمتهایی از کتاب درباره افراد موثر در آموزش و پرورش ایران و روند ادبیات نوشته شده.
و قسمتی که ما دو صفحه از اون رو خوندیم مربوط بود به صدیقه دولت آبادی
یکی از دوستان زحمت خوندن متن رو کشیدن و ما همگی به فکر فرو رفته بودیم
بعد از اتمام قرائت هرکسی هر آنچه از این متن براش مهم بود و یا به نوعی دغدغه اش بود رو بیان کرد
حوالی سطر اول بود که نوشته بود پدر دولت آبادی به او گفته بود که اگر میخواهی با تو همانند برادرهایت رفتار کنم، باید سواد بیاموزی
این چند کلمه ما رو خیلی به فکر فرو برد.
اینکه یک پدر با وجود تمامی تعصبات آن زمان از چنان آیندهنگری و روشنفکری و شناخت راه و روشی اطمینان داشته که تونسته به دخترش این ایده و انگیزه رو بده
و اینکه خود دولت آبادی هم با درک محدودیت تونسته بود، در خودش انگیزه و قدرت جنگیدن و تلاش و پشتکار رو ایجاد کنه
چند نکته توجهمون رو جلب کرد:
✅ ما به عنوان والدین آیا به دنبال شناخت از آینده هستیم یا آنچنان دانایی داریم تا به فرزندانمون انگیزه و ایده و راه رشد و کشف خلاقیت و ایجاد پشتکار و … رو بدیم؟
بایستی یاد بگیریم؟؟ از کجا و چگونه؟؟
✅ در زندگینامهها دیدیم محدودیت ایجاد انگیزه میکنه. در دوران کنونی که فرزندان ما غرق در رفاه هستن چطوری اون انگیزه و تلاشگری و قانع بودن و راه رشد و شکوفایی خلاقیت... رو در اونها ایجاد کنیم؟
✅ تو متن از مجله “زبان زنان” نوشته بود که چقدر دولت آبادی از این مجله استفاده میکرده و از این مجله با عنوان مدرسه سیار و یا نسخه پزشک نام برده
به فکرافتادیم که یه نسخه از اون رو پیدا کنیم و ببینیم چه مطالبی توش نوشته
به این فکر افتادیم که اگه خودمون میخواستیم همچین مجلهای بنویسم، از زبان زنان امروز چی مینوشتیم.
به این فکر کردیم که چطور از یه مجله به عنوان مدرسه نامبرده شده و آیا ما میتونیم از ابزارهای ارتباطی کنونی مثل تلگرام به عنوان مدرسه و جایی برای یاددهی و یادگیری مثبت استفاده کنیم؟
✅ یه گوشه از متن راه رهایی زنان رو خودکفایی اقتصادی و سوادآموزی نوشته بود
✅ جالبه تو سالهای ۱۳۱۰ به فکر استفاده و حمایت از کالای ایرانی بوده و با تلاش و کوشش سعی در حمایت همه جانبه و حتی تولید پارچه و.. کرده
✅ جالبه که راه رشد و ترقی و نجات نسل رو تربیت مادر میدونستن
“مرضیه رفیعی شیشوان”


نظرات شما